English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (7420 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phase advancer U ماشین تنظیم فاز
phase controller U ماشین تنظیم فاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carriage U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriages U بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
zeroize U تنظیم وسایل رمز یک ماشین رمز روی یک وضعیت ثابت
tune up <idiom> U تنظیم موتور ماشین
Other Matches
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
calibration U تنظیم
shaping regulating U تنظیم
regulation U تنظیم
timing U تنظیم
adjustment تنظیم
alignment U تنظیم
adjustments U تنظیم
spreading U تنظیم
alignments U تنظیم
formulation U تنظیم
regularization U تنظیم
set out U تنظیم
adjusts U تنظیم کردن
frame U تنظیم کردن
formulated U تنظیم کردن
adjust U تنظیم کردن
formulate U تنظیم کردن
regularizing U تنظیم کردن
classifies U تنظیم کردن
formulating U تنظیم کردن
classifying U تنظیم کردن
adjusting U تنظیم کردن
classify U تنظیم کردن
regularizes U تنظیم کردن
method of drawing up U طرز تنظیم
formulates U تنظیم کردن
make out U تنظیم کردن
spark setting U تنظیم جرقه
regulated U تنظیم کردن
regulate U تنظیم کردن
lay down U تنظیم کردن
jack screw U پیچ تنظیم
initial adjustment U تنظیم صفر
inductive tuning U تنظیم پرمئابیلیته
inductive tuning U تنظیم القائی
indicement U تنظیم ادعانامه
stup string U رشته تنظیم
regulates U تنظیم کردن
speed adjustment U تنظیم سرعت
regiment U تنظیم کردن
regularize U تنظیم کردن
levelling screw U پیچ تنظیم
lineup U تنظیم کردن
line regulator U تنظیم کننده
regulation U پهنه تنظیم
checks U دریچه تنظیم
regiments U تنظیم کردن
regulating U تنظیم کردن
depth adjustment تنظیم عمیق
regularized U تنظیم کردن
regulating switch U کلید تنظیم
set screw U پیچ تنظیم
range of adjustment U ناحیه تنظیم
range calibration U تنظیم مسافت
range adjustment U تنظیم مسافت
range adjustment U تنظیم برد
thermostatic regulation U تنظیم با دماپای
purity adjustment U تنظیم خلوص
pressure regulator U شیر تنظیم
pressure adjustment U تنظیم فشار
set the watch U تنظیم نگهبانی
set up U تنظیم کردن
setting ring U حلقه تنظیم
rocker gear U تنظیم جاروبک
redact U تنظیم کردن
trigger control U تنظیم با ماشه
regulating valve U سوپاپ تنظیم
tunable U تنظیم پذیر
rheostat regulation U تنظیم با رئوستا
tunably U تنظیم پذیر
tuneable U تنظیم پذیر
to put in to shape U تنظیم کردن
regularizer U تنظیم کننده
to make out U تنظیم کردن
to draw up U تنظیم کردن
to draw out U تنظیم کردن
regulable U تنظیم پذیر
vertical adjustment U تنظیم عمودی
vertical justification U تنظیم عمودی
adjustments U تنظیم تطبیق
adjustment U تنظیم کردن
conduction U هدایت تنظیم
indictment U تنظیم کیفرخواست
pilot valve U سوپاپ تنظیم
thermoregulation U تنظیم دمایی
thermoregulation U تنظیم حرارت
attend U تنظیم کردن
attending U تنظیم کردن
attends U تنظیم کردن
regularised U تنظیم کردن
regularises U تنظیم کردن
adjustments U تنظیم کردن
precision adjustment U تنظیم دقیق
to set out U تنظیم کردن
timing U تنظیم وقت
checked U دریچه تنظیم
voltage regulation U تنظیم ولتاژ
check U دریچه تنظیم
variability U قابلیت تنظیم
will adjust U تنظیم می کنم
indictment U تنظیم ادعانامه
indictments U تنظیم ادعانامه
indictments U تنظیم کیفرخواست
preset U پیش تنظیم
regularising U تنظیم کردن
fine setting U تنظیم میکرومتری
tunes U تنظیم کردن
corrector U تنظیم کننده
regulators U تنظیم کننده
tune U تنظیم کردن
regulator U تنظیم کننده
adjusted U تنظیم شده
fine setting U تنظیم دقیق
arrangements U ترتیب تنظیم
fine adjustment U تنظیم دقیق
body alinement U تنظیم بدن
family planning U تنظیم خانواده
crystal control U تنظیم با بلور
electronic control U تنظیم الکترونیکی
electronic tuning U تنظیم الکترونی
expanded contrast U تنظیم کنتراست
adjusability U قابلیت تنظیم
air adjustment U تنظیم هوا
adjusting point U نقطه تنظیم
adjustment of rools U تنظیم غلطک
calibrate U تنظیم کردن
fine adjustment U تنظیم فریف
calibrating U تنظیم کردن
calibrates U تنظیم کردن
automatic regulation U تنظیم خودکار
calibrated U تنظیم کردن
adjustment of fire U تنظیم تیر
arrangement U ترتیب تنظیم
focusing control U تنظیم تمرکز
check gate U دریچه تنظیم
adjustable U تنظیم پذیر
alignment U صف بندی تنظیم
caliper setting U تنظیم پرگار
framer U تنظیم کننده
frequency tuning U تنظیم فرکانس
adjustable U قابل تنظیم
cam type regulation U تنظیم بادامکی
carburetor adjustment U تنظیم کاربراتور
check valve U شیر تنظیم
cascade control U تنظیم زنجیری
alignments U تنظیم انطباق
alignments U صف بندی تنظیم
hand regulation U تنظیم با دست
alignment U تنظیم انطباق
zeroes U تنظیم دقیق دستگاه
Recent search history Forum search
1gorse melatonin
1pedal pamping
1may fader good
1معنی roll over مثل جمله the car roll over and over
1we drove to visit my parents in Ipswich.
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
1اب جمع شده در ماشین لبآسشوئی را چه می گویند
1Regulatory label
0lower pair
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com